عذرخواهی

بهار نوین

در بهار عشق غوطه ور شو

عذرخواهی

سلام بچه ها

اول از همه ازتون ممنون كه به وبلاگم سرميزنيد

دوم ازهمه عذر ميخوام چون نميام آخه موقع امتحاناست منم نه بچه درس خون 

فعلا خداحافظ دوستون دارم



نظرات شما عزیزان:

فرشید
ساعت13:51---20 اسفند 1390
ما کـــه از هرچه ترســـــیدیم

ســـــرمان آمــــد!

پس بیا تمــــرین کنـــــیم

کمی از خوشبـــــختی بترسیـــــم!!

به یکـــــ‌باره پوچ می‌شــــود؛

انگار که زندگـــی ِ من

مجرای ناپیــــدای بزرگـــــی دارد

که می‌بلعــــد

هرچــــه بــــــاور دارم...


ashkan
ساعت19:38---22 بهمن 1390
salam khubi?
are ye chand vaghti nabudam bara emtahanam mikhundam vali dg hastam


فرشید
ساعت14:26---20 بهمن 1390

آینه...

آینه پرسید که چرا دیر کرده است؟

نکند دل دیگری اورا اسیر کرده است

خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است

تنها دقایقی چند تاخیر کرده است

گفتم امروز هوا سرد بوده است

شاید موعود قرار تغییر کرده است

خندید به سادگیم آینه و گفت:

احساس پاک تورا زنجیر کرده است

گفتم از عشق من چنین سخن مگوی

گفت خوابی و سالهاست دیر کرده است

در آینه به خود نگاه می کنم ..

آه...

عشق تو عجب مرا پیر کرده است

راست گفت آینه که منتظر نباش

او برای همیشه دیر کرده است...


باران عشق
ساعت20:11---12 بهمن 1390
ایشالله که امتحاناتو خوب داده باشی

تنها
ساعت18:56---12 بهمن 1390
سلام عزیزم
ممنون از حضورت


Motahare
ساعت15:19---12 بهمن 1390
به خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم می بندم...........!
چه قدر با همه عاشقیم محزونم !
وبه یاد همه خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده به غم مغمومم.!
بی دلیل ازقفس کهنه شب می ترسم
بی دلیل از همه تیرگی تلخ غروب
و چراغی که تورا از شب متروک دلم دور کند
...........می ترسم!


عادل
ساعت13:22---12 بهمن 1390
سلام
ممنون که به یادمی
موفق باشی


عسل بانو
ساعت11:42---18 دی 1390
سلام بهار خوشگله

یه چند روزی گرفتار بودم الان اومدم بهم سر یزن

قربونت برمممممممممم

http://www.aberbibaron.loxblog.net/


بشار
ساعت9:32---17 دی 1390

مادرم در سکوت می سوزد ، قصه ای مثل شاپرک دارد

خسته در کوچه های بالا شهر پشت هم رخت چرک می شوید

در میان شکسته های دلش غمی اندازه فلک دارد

زخم ها مثل روز یادش هست ، درد سیلی هنوز یادش هست

پدرم گفته بر نمی گردد ، مادر اما هنوز شک دارد

خواهرم هی مدام می پرسد ، دستمان خالی است یعنی چه

طفلک کوچکم نمی داند دست مادر فقط ترک دارد

بغض مادرشکستنی ، آنی ست ، جانمازش همیشه بارانی ست

به خدا حاضرم قسم بخورم با خدا درد مشترک دارد

و از آن روز سرد برف آلود ، که پدر رفت و توی مه گم شد

آسمان حیاطمان ابری ست ، شیشه هامان همیشه لک دارد ...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ این مطلبو در جمعه 2 دی 1385برچسب:, ساعت 18:27 کی زحمتشو کشیده بهار |